تو را اینجاست اسماعیل در جان که خواهد کردش ابراهیم قربان . . .

تو را اینجاست اسماعیل در جان که خواهد کردش ابراهیم قربان . . .

عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم

حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم

عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم

عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم
روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم

باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست
گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم

دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
تا بکی خواهی که مجنون بیابانت شوم